نوشتهA.saharکاربرنودهشتيا
نويسنده رمان هاي» دانلودرمان هردوباختيم… رمان درنهايت…عشق
داستان يه فضاي پليسي داره… پس اگه طرف دار رمان هاي پليسي هستين حتما اين داستانو دنبال کنين.
اخرش هم که حتما خوب تموم مي شه…
داستان از زبون چند شخصيت بيان مي شه.. و اول شخصه!
خلاصه داستان:
مرسانا براي پيدا کردن سگ دختر خالش مجبور مي شه بره تو جنگل.. جاي پيدا کردن سگ خودش گم مي شه. به گروهي بر مي خوره که مي بينه داره يه دختر رو اذيت مي کنن. مي خواد به پليس خبر بده که يکي مانعش مي شه. رامتين کسي بود که نمي خواد اون به پليس زنگ بزنه… اما چرا؟؟؟؟ چي مي شه که مرسانا وارد يه جريان دور از تصورش مي شه؟!
مقدمه
قلبم حسابي سوت و کوره…
نه رفتي…
نه آمدي…
خودمم… فقط خودم… تنهاي تنها!
کسي هم بخواد نزديکم بشه مانع مي شم…
چون ميدونم نزديک شدنشون فقط دو دليل داره…
يا از روي ترحمه.. يا به خاطر مال و اموالم!
واسه همين دور قلبم مانع کشيدم…
اسمشو گذاشتم.. حصار تنهايي قلبم !!
برای دانلود رمان حصار تنهایی قلبم به ادامه مطلب بروید